مگالو پلیس؛ روایتی از فیلم جنجالی و پر سر و صدای کوپولا
مگالو پلیس اغلب بین رویاهای خود و آنچه صرفا ممکن است، گیر کرده است. قطعا لحظاتی از ابداع خیرهکننده دارد. وقتی سزار در شب به گوشههای تاریکتر و کمزرقوبرق شهر سفر میکند، از کنار مجسمههای متحرک غولپیکری عبور میکند: عدالت کورکورانه به دیوار تکیه داده و ترازوهایش بهطور وحشیانهای از تعادل خارج شده است؛ مجسمه مردی در زنجیر با لوحی که در دست دارد، میلرزند و لوح به قطعاتی تقسیم میشود.