قلم مینالد از درد درونم
در خلوتی که حتی خویش را بیگانه میدانم و خود را حایل خود، آنجا که سایههای غم همای آرزوهایم را نیش میزند و عقاب تیز پرواز اراده ام در قعر درههای نفرت به اسارت است و پرده ظلمت شب، سنگینی آسمان را بر قلبم مینهد، قلم همراز من است ...