تأملی جامعه‌شناختی بر سریال «در انتهای شب»؛ «ماهی»‌ها و «بهنام»‌هایی که تباه می‌شوند

Fararu 
خستگی با فرسودگی تفاوت دارد. خسته توان تحقق یک امر را ندارد. فرسوده اما امکانی برای تغییر ندارد. ماهی‌ها و بهنام‌ها درست اینجا ایستاده‌اند، فرسوده‌ و رنجور در هیاهویی از نشدن‌های تکراری که نامش را زندگی گذاشته‌اند. زندگی را به دنیایی باخته‌اند که زورش از آن‌ها بیشتر است... به‌خاطر تکرار خواست‌های حداقلی، دردهایشان سطحی شده و دیگر حتی از سخن گفتن از رنج‌هایشان طفره می‌روند. تحمیل زندگی کارمندی، کنار گذاشتن رؤیای هنری، فاصله گرفتن عاطفی از هم توانایی زندگی را ربوده است.

Читайте на 123ru.net