کنشگری مرزی
دیگر ماجرای رای دادن یا ندادن تمام شده است. دوباره همه یکی شوند. ایران نیاز به این فرصت داشت، اگر چه همه میدانیم که راه پزشکیان سخت است. از ما خواسته است تنهایش نگذاریم. اما ما نگرانیم با مجاهدهای شنبه و جمعه، او ملت را رها کند. دور نیست تا گام اول ایشان را در تعیین کابینه ببینیم.
من وقتی بیانیه روزنه گشایان را خواندم هرگز فکر نمیکردم با آنان همراه شوم. برای من قطعی شده بود که پس از جنبش مهسا دیگر فاصله حاکمیت ملت آنقدر زیاد شده است که هر گونه کنشگری در چارچوب این ساختار را غیر ممکن ساخته است. معتقد بودم «ما آزمودهایم در این شهر بختِ خویش بیرون کشید باید از این وَرطه رَختِ خویش».
در بین کسانی که این بیانیه وقتی اسم دکتر «فراستخواه» را دیدم، اعتقاد ایشان به کنشگران مرزی و مطرح شدن این نظریه از طرف ایشان را به خاطر آوردم. دکتر فراستخواه به جد معتقد است نقش کنشگران مرزی برای کنشگری در همین ساختار موجود میتواند تاثیر گذار باشد.دکتر فراستخواه در این نظریه اینگونه ابراز میدارد «این نظریه، دعوت به نظریه اعتدال نیست. مرادش این نیست که حد وسط خوب است. نظریه «نه دولت و نه ملت» یا «کمی دولت و کمی ملت» نیست. این نظریه رهیافت رئالیسم انتقادی را در پیش میگیرد. «کنشگر مرزی» آدم فرهمند، همهفنحریف و قهرمان نیست. همهکاره نیست. افزون بر این یگانه کنشگر جامعه ایران هم نیست. حتی شاید کنشگر برتر هم نباشد. نکته این است که بدانیم هست. در کنار کنشگران مدنی هست. وی هم کار خودش را به انجام میرساند».(به نقل از ویکی پدیا)